"نمی دانم" گوهری نایاب چاپ

به یاد نمی آوریم که در پاسخ به سوال کسی از خود و یا در پاسخ به سوال خودمان از دیگری، پاسخ "نمیدانم" شنیده و یا گفته باشیم. زمینه پرسش اصلا مهم نیست، موضوعات پزشکی، مهندسی، ورزشی، روابط خارجی، کشاورزی، ترافیک، هنری و هر موضوع دیگری که مطرح بشود مانند یک استاد فرهیخته آن رشته وارد شده و با تجزیه و تحلیل، آنچنان در مورد آن موضوع صحبت می کنیم که گویا پایان نامه تحصیلات خود در رشته مرتبط با آن موضوع را در همین زمینه نوشته ایم.

حتما به یاد می آورید که در آخرین صحنه تصادفتان چند کارشناس ارشد و خبره ترافیک و تصادفات، آن هم بصورت تصادفی در صحنه حضور داشته و به صورت کاملا تخصصی و قطعی نظر خود را اعلام داشتند. همچنین حتما به خاطر می آورید که وقتی گفتید که از یک درد مثلا در کمر خود رنج می برید، چند پزشک حاذق در همان رشته تخصصی آن هم بصورت تصادفی در محل حضور داشته و انواع و اقسام درمان های فوق تخصصی را رایگان در اختیار شما گذاشتند و حتی نسخه داروئی نوشتند و یک نفر در آن جا نبود که بگوید من نمیدانم و در این زمینه نمی توانم نظری ابراز بکنم. یادم نمی رود که در جائی وقتی از مواد مورد نیاز برای تغذیه قرقاول سوال داشتم فردی که برای کار دیگری مراجعه کرده بود چنان در این زمینه محکم و جدی نظر نسبتا مبسوطی ارائه داد که من فکر کردم شغل او کار بر روی نگهداری ماکیان و مخصوصا قرقاول است ولی بلافاصله متوجه شدم که او تاکنون قرقاول ندیده و هر چه که گفته است از روی مسموعات متفرق و تجزیه و تحلیل ذهنی خودش بوده است.

متاسفانه این حالت همه چیزدانی، در تمام اقشار جامعه ما وجود دارد و هیچ قشری از اقشار جامعه نیست که مبتلا به این بیماری جامعه سوز نباشد، البته درصد ابتلا در اقشار تحصیلکرده به نظر می رسد که کمی کمتر از عموم مردم باشد.

در مورد علت ابتلا به چنین بیماری همه گیری در جامعه ما بایستی اساتید جامعه شناسی و شاید اساتید روانشناسی پاسخ بدهند و زمینه های تاریخی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی آن را مشخص نمایند و راه درمان قطعی این بیماری مهلک اجتماعی را بیان دارند و با ارائه راه حل های اجرائی در یک پروسه میان مدت و بلند مدت به درمان بیماری فوق بپردازند ولی من در این جا و فقط برای شروع درمان مسکن، این راه حل عمومی ساده را پیشنهاد می دهم که هر کدام از ما در هر وقت خالی که پیدا کردیم به عنوان یک ذکر، واژه "نمی دانم" را با توجه تمام تکرار کنیم تا آنجائی که زشت بودن این کلمه در فرهنگ عمومی ما از بین برود، شاید بتوانیم به خود بقبولانیم که در دنیای گسترده علمی امروز به هیچ وجه یک نفر نمیتواند در بیش از یک و یا حداکثر دو زمینه تخصص داشته باشد، شاید.


نوشته شده توسط دکتر محمد رضا امینیان جمعه, 10 بهمن 1393 ساعت 09:01