خرافات عامل همه بدبختی ها چاپ

اگر از من بپرسند که عامل اصلی عقب ماندگی و توسعه نیافتگی ما چیست حتما پاسخ خواهم داد خرافاتی بودن مردم و فرهنگ ما. البته خرافات به معنی کامل و جامع آن یعنی "باور، گفتار یا رفتاری که به منظور خاصی بکار برده می شود ولی با آن منظور خاص هیچگونه رابطه منطقی و علت و معلولی ندارد".

ما اگر کشوری درست کرده ایم که در آن مشکلات پیچیده زیاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، محیط زیستی و ... وجود دارد و در همه زمینه ها وضعیتی داریم که قابل دفاع نیست باید به دنبال ریشه بگردیم و با شاخ و بال پیدا کردن خودمان را مشغول و دلخوش نکنیم. فقر در جامعه عیان و آشکارا خود را به رخ می کشد، ربا و نزول خواری رسمی و غیر رسمی همه چیز را در بر گرفته است، ارزش پول ملی به اندازه همان برگ کاغذ شده است، اعتیاد در بین همه سنین و هر دو جنس موج می زند، طلاق به یک موضوع پیش پا افتاده تبدیل شده است، سن فحشا با سن بلوغ فرقی ندارد، تنش های سیاسی و بین المللی فراوان گریبان کشور را ول نمی کند، زرنگ بازی و حیله گری در محیط های کاری بر کاری بودن به شدت غلبه دارد، همه به دنبال درآمد بدون کار کردن هستند، مدیران شایسته وجود ندارد و آن تعداد انگشت شمار اکثرا منزوی هستند، سرمایه گذاری با نگاه به سود بانکی همه مردم را روانه بنگاه های مالی بی ریشه کرده و حاضر به سرمایه گذاری در تولید نیستند، مردم در خیابان و بطور علنی فریاد می زنند "ما پول میخوایم یالله" که جمله ای بسیار کودکانه است که از دهان سی چهل ساله های ما در وسط خیابان و بدون شرمندگی خارج می شود، بی ادبی و توهین به یکدیگر در کوچه و خیابان و بیابان، بزرگ و کوچک نمی شناسد، از محیط زیست های مختلف جنگل، دریا، بیابان، تالاب، کویر و ... چیزی باقی نمانده و همه در حال نابودی کامل است، آسفالت و جاده کشی در حال انهدام همه چیز است، سفرهای بدون هدف و سرگردان اقشار مختلف را در 365 روز در جاده ها سرگردان کرده است، زباله و پسماند ها کشور را به زباله دانی شبیه نموده است و ده ها مشکل بزرگ دیگر که همه ما هر روزه با آن ها در گیر هستیم، این همه جانبه بودن گرفتاری ها به ما می گوید که دنبال یک ریشه قوی بگردید و آن را از جا بکنید و خود را با ریشه های کوچک و شاخ و برگ مشغول نکنید.

وقتی که یک کارمند برای امرار معاش خود با التماس از مافوق خود اضافه کار ی نکرده می خواهد، مگر نمی داند که پولی که برایش کاری انجام نگرفته نمیتواند امرار معاش او را تامین نماید و نمی بیند که تاکنون که آنهمه گرفته مشکلش حل نشده است پس چرا این رابطه منطقی را متوجه نمی شود من میگویم چون ذهن خرافاتی دارد و فهم رابطه علت و معلولی برایش موضوعیت ندارد. مثل فردی که برای بیماریش پارچه به درخت می بندد و او هم رابطه منطقی بین این دو کار را درک نمی کند که هیچ رابطه علت و معلولی با هم ندارند. کسی که برای تفریح ماشین سواری می کند و در جاده ها سرگردان می چرخد نمیداند که با بلایی که دارد به سر خود و طبیعت می آورد نهایتا هیچ فرح روحی برایش نمی ماند و این رابطه علت و معلولی را فهم نمی کند چون ذهنش یک ذهن خرافی است. با این ذهن های ضعیف است که تصمیمات غلط در کشور گرفته می شود و همه ما علت و معلول شناسی را کنار گذاشته و بدون توجیهات منطقی همه کار می کنیم و نتیجه اش می شود همین کشوری که همه از وضعیت آن ناراضی هستیم. اگر مدیران یک کشور و مردم آن در هر کار ریز و درشتی که می خواهند انجام بدهند و یا هر توقع و درخواستی که دارند، منطق را مبنا قرار داده و بین آن کار و توقع و منظوری که دارند رابطه علت و معلولی را اثبات کرده و سپس دست به اقدام بزنند، مطمئن باشید که در یک بازه زمانی نه چندان طولانی مشکلات کشور رو به حل شدن خواهد رفت و در غیر این صورت اذهان مشحون از خرافات مردم و متولیان، توان اداره کشور به سمت رفاه و آرامش را نخواهند داشت.

راه نجات فقط و فقط کنار گذاشتن خرافات و خرافه گرایی به معنی عامی که در بالا گفتم است و همه باید منطقی فکر و منطقی عمل کنیم و هر باوری که پیدا می کنیم و هر حرفی که می زنیم و هر عملی که انجام می دهیم، با دلیل و برهان درستی آن را ثابت نماییم و تا ثابت نشده در درست بودن آن شک داشته باشیم و عمل به آن را به تاخیر بیندازیم.

نوشته شده توسط دکتر محمد رضا امینیان جمعه, 07 اردیبهشت 1397 ساعت 09:18